جایی برای با هم بودن تا  .... ابد

جایی برای با هم بودن تا .... ابد

چند نفر بر اثر یک اتفاق در یک جا به اسم دانشگاه ۴ سال کنار هم لحظه های فراموش نشدنی ساختند و حالا اینجا تا ابد کنار هم میمونن
جایی برای با هم بودن تا  .... ابد

جایی برای با هم بودن تا .... ابد

چند نفر بر اثر یک اتفاق در یک جا به اسم دانشگاه ۴ سال کنار هم لحظه های فراموش نشدنی ساختند و حالا اینجا تا ابد کنار هم میمونن

سلام دلم براتون تنگ شده

دنبال خاطره گشتم تعریف کنم بخندیم چیزی به ذهنم نرسید

هم اکنون نیازمند تعریف یه خاطره باحال از شما هستیم امور شاد کردن دل مردم

رابطه کش شلوار و پیشرفت

یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد! خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه. یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه موتور گازیه غیییییژ ازش جلو زد!
دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه. همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، باز یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!
طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار. خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا تو خدایی! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟! موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله ... داداش... خدا پدرت رو بیامرزه واستادی... آخه ... کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت ...

نتیجه اخلاقی : اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ایی دارند ببینید کش شلوارشان به کجای یک مدیر گیر کرده

Dr chamran

چند جمله زیبا از دکتر چمران:

ای همیشه حاضر در میان ما !با طراوت بهار دیدمت با شمیم انتظار بوییدمت و با دلی بی قرار جوییدمت !…

ای چشم بینای خدا! تو حاضری در جای جای زندگانی ما در لحظه لحظه زیستن ما

 نفس کشیدن نشستن ما برخاستن ما …در هر پگاه و نگاه ما و در ژرفای نماز و نیاز ما!


یادتونه بچه ها بابا چمران

غیبت وبلاگی

بچه ها میخوام غیبت یه کارمند دانشکده رو بکنم نه نگید!

من اسم نمیارم خودتون حدس بزنید...

تو کتابخونه میخواستم کتابمو تحویل بدم که کسی پشت میز نبود منم بعد از یه ربع انتظار تصمیم گرفتم کتابارو بزارم رو میز و برم که ناگهان مثل اجل یهو با روسری بلندش که با گیره جلوشو مثل بزبزقندی بسته میاد جلوم خانووووووووووم کجا؟

-میخواستم کتابمو تحویل بدم

-خب چرا داری میری؟

-کسی نبود تحویل بگیره

-تو هم میزاری میری؟

کتابارو بهش دادم یهو دیدم شبیه یه ماهیگیر که ماهی اومده تو طورش چشاش برق انداخت، کتابات 5روز دیرکرد داره

-خب جریمش  چقد میشه؟

لبخند موذیانه‌ای زد و گفت 500تومان

-همین؟ بیا

-

داشتم پولا رو بهش میدادم که انگار باز یه صید دیگه‌ای گرفته بدون اینکه منو ببینه یه تنه بهم زد و با چشمای دوخته به آخر سالن تند رفت به یه دختر و پسر یه تذکر داد و دلش خنک شد.

 انگار از نظمیه زمان شاه اوردنش اینجا فقط واسه حالگیری و مچ گیری و درگیری و بارگیری و پنچرگیری و گلگیری و ...

اه اه اه

دل منم خنک شد الان

آره ما اینیم

من زنم همزاد بارون 

هم نژاد کوه و تیشه 

طعم شیرینه یه آغوش 

معنی درخت و ریشه 

عطر من اگه بپیچه  

ذهن شعرا تازه میشه 

اگه دستامو بکارن  

سبز میشم تا همیشه

روزپدر

همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود …


ولی پدر ...

یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمی بیند و نمی داند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …



بیایید قدردان باشیم و در آستانه روز پدر، سلامتی پدر و مادرهامون رو از خدا بخواهیم



در آستانه 15 خرداد 91 (سیزدهم رجب) مصادف با سالروز
ولادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام و روز بزرگداشت پدر
برای تمام پدران گل ایرانی آرزوی سلامتی و طول عمر داریم
و امیدواریم بتونیم فرزندانی قدر شناس باقی بمونیم



به یمن لطف تو بختم بلند خواهد شد
سرم به خاک رهت ارجمند خواهد شد

لبی که زمزمه درد می کند شب و روز
به یمن روی تو پر نوشخند خواهد شد


پیشاپیش روزت مبارک پدر

دمتون جیییییییییییززززززززز

به سلامتی رفاقتای ۶ دنگ خودمون 

این روزا با هرکی دست میدی باید بعدش انگشتات رو بشماری که ببینی ۵ تاش سر جاشه یا نه

قوری قوری مرضیه

آخی یادش بخیر مرضیه خیلی قورباغه دوست داشت تو اتاقشون همیشه بالا سرش یه قورباغه داشت دلم براش تنگ شده



ادامه مطلب ...

سیب هنوز هم شیرین است...

یکصدو بیست وچهار هزار پیامبر یا بیشتر…
با معجزه یا بی معجزه…
با کتاب یا بدون کتاب…
فرقی نمیکند…
سیب هنوز هم شیرین است…
هنوزم هم آدم ، بهشت را به لبخند حوا میفروشد…

زندگی کن به شیوه خودت!!!!

زندگی کن به شیوه خودت … با قوانین خودت … !!!مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند…برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی..چه خوب … چه بد… موضوع صحبتشان خواهی شد.!!!!پس زندگی کن به شیوه خودت..چه خوب …چه بد

کفش

پسرک جلوی خانومی را میگیرد و با التماس میگوید :

خانم ! تو رو خدا یه شاخه گل بخرید زن در حالی که گل را از دستش میگرفت
نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد , چه کفش های قشنگی دارید !
زن لبخندی زد و گفت:برادرم برایم خریده است دوست داشتی جای من بودی؟؟
پسرک بی هیچ درنگی محکم گفت : نه ولی دوست داشتم جای برادرت بودم !
… تا من هم برای خواهرم کفش می خریدم…

قصه های راضیه و ارشد

سلام دوستای گلم یه مدت نبودم دلم براتون خیلی تنگ شده بود

خوب به سلامتی فرشید که رتبش 21 شد

زهرا هم که 100 و خورده ای

ما هم انشاالله سال دیگه!!!!

میدونین فرشیدو چطور تصور کردم؟؟؟؟

شروع سال تحصیلی جدید

راضیه سر کلاس

استاد میره سر کلاس

میگه:

من دکتر حری هستم

هنوز ادامه حرفشو نزده راضیه با هموم آواز معروف خودش میگه:

اااِااِ عباس حری شمایین

به خدا خیلی دوست داشتم ببینمتون

باید به خواهرجونم بگم بیاد شما رو از نزدیک ببینه و .........

نترسین ناراحت نمیشه اینارو به خودشم گفتم

قول داده بعد انتخاب رشته بیاد تو وبلاگ 8نفره بشیم

***

گر به دولت برسی مست نگردی مردی

گر به ذلت برسی پست نگردی مردی

***

اهل عالم همه بازیچه دست هوسند

گر تو بازیچه این دست نگردی مردی

تمام اعتماد به نفسم رو یه جا جمع میکنم بعد تمام دانشگاه های تهران رو اونم روزانه انتخاب میکنم

چیزیم نیست ...

 

چیزیم نیست خرد و خمیرم فقط همین

کم مانده است بی تو بمیرم فقط همین

از هرچه هست و نیست گذشتم ولی هنوز

در عمق چشمهای تو گیرم فقط همین