جایی برای با هم بودن تا  .... ابد

جایی برای با هم بودن تا .... ابد

چند نفر بر اثر یک اتفاق در یک جا به اسم دانشگاه ۴ سال کنار هم لحظه های فراموش نشدنی ساختند و حالا اینجا تا ابد کنار هم میمونن
جایی برای با هم بودن تا  .... ابد

جایی برای با هم بودن تا .... ابد

چند نفر بر اثر یک اتفاق در یک جا به اسم دانشگاه ۴ سال کنار هم لحظه های فراموش نشدنی ساختند و حالا اینجا تا ابد کنار هم میمونن

غیبت کبری

سلام بچه ها من غیبت صغری رو تموم کردم الان میخوام وارد غیبت کبری بشم یه چند وقتی نمیام ولی شما سنگرو رها نکنید تا ببینیم چی میشه و من کی میتونم ظهور کنم 

التماس دعا

فرح (دیبا)

سلام سلام بچه ها حالتون خوبه

فرح دوشنبه اومده بود خونمون بردم بیرون با ماشین دورش دادم حال می کرد شب قبلش هم با هم رفتیم شهر بازی سوار اژدها شدیم فرح دیونه اینقد ترسیده بود زیر گلومو چنگ انداخت ازش خون اومد.خیلی دیونس جای همه ی شما خالی خالی بود دیروز هم با هم برگشتیم اهواز خیلی از بچه ها اومده بودن جای همه شما ها خالی

سلاااااااااااااام 

همین الان ولی بهم تک زد، میگم کسی خبر نداره از بچه ها کدوماشون توی بازی کلاغ پر تونستند کاری بکنند. 

یه سوال اگه کسی اخلاقش بد شده باشه یعنی همش درحال پاچه گرفتن باشه، چیکار کنه که از میزان هاریتش کم بشه؟؟ 

 

 

بچه هااااااااا چرا ما همه هشت ترمه نکردیم که الان پیش هم باشیم چرا فکر کردیم خونه بابا خبری هست.اگه همه بچه های کلاس هشت ترمه کرده بودیم .....

چی بنویسم تا پتیت اومده مگه میذاره کسی حرف بزنه، بابا دمت گرم

من فکر میکردمabi، پتیته. پس abi کیه؟ 

کسی از مرجان خبری نداره اسفند یکی دوبار اینجا دیدمش ولی دیگه خبری ازش نیست. 

دوستون دارم

هم اسمی خودم جون دلم

بازم سلام

همین الان یه چیزی یادم اومد خیلی خندم گرفت

خواستم شما رو هم در این خوشحالی سهیم کنم

اردوی دزفول که رفتیم یادتونه؟ البته همه نیومده بودین؟؟

داشتیم با استادا و سایرین والیبال بازی میکردیم

یکی از بچه ها خودش خوب میدونه کیه دم به دیقه واسه اینکه بزنه زیر توپ اشتباهی میرفت تو بغل راننده. آی منو مهرنوش میخندیدیم آی میخندیدیم

قربونت برم خیلی دلم برات تنگ شده

داد میزنم ای جان دارم میام به چمران

سلام هم کلاسی های عزیزم امیدوارم حالتون خوب باشه.

مثل همیشه و همه ساعت دلم براتون تنگه.

ببخشید دیر میگم ولی دیر گفتن بهتر از هرگز نگفتن است.

فردا منو تپل و دیبا و مریم میریم اهواز خوشحال میشیم که تو دانشکده همو ببینیم و خاطرات خوب اون قدیما برامون تکرار بشه

یعنی فردا تو دانشکده ها؟؟؟

وای که چقدر دلم برا ابته تنگ شده

یعنی اکارد کلاس الان کجان چکار میکنن

فکر کنم زیبای خفته دیگه ازدواج کرده و هیچ خبری هم ازش نیست؟

به خدا دلم واسه درخشان(فرشید) و خواهر جون گفتناش تنگه تنگه قربونت برم فرح شیدم.

ترم یکی !

یادمه ترم 1 بودیم اون موقع استاد عظیمی هرکس بعد از خودش میومد سر کلاس راه نمی داد. یه روز صبح من 5 دقیقه دیر رسیدم سر کلاسش نگاه کردم دیدم چراغا رو خاموش کرده که درسو شروع کنه ولی پشتش به در بود و داشت با یکی از بچه ها حرف میزد منم یواشکی درو باز کردم و رفتم ته کلاس نشستم سر جام اصلا هم به روی خودم نیوردم که دیر اومدم

جواب دندان شکن

روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه


شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .


بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت


و … محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .


زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر


معرفی


نکردید؟ تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من


مجال این کار را ندادید.



خدا می داند ولی.....


خدا می داند، ولی ...

آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد
و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت

آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود!

... و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود

سوالی که بیش از یکبار نمی توان به آن پاسخ داد

خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد، روی تخته سیاه قیامت
اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند

خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم

خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم

و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم

و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست

چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است

پتیت وارد میشود

سلام عزیزای دلم

حالتون خوبه

دلم برا همتون یه ذره شد

چطور دلتون اومد گردونه این وبلاگو بدون من بچرخونین

از این به بعد در خدمت همه شما هستم

بچه ها کاش الان تو کلاس ۲۱۶ بودیم

ای کاش سر کلاس استاد سهیلی بودیم و سایت گوگلی رو باز میکردیم

ای کاش میتونستیم با استاد عظیمی بریم کتابخونه کونگوره

ای کاش مثل بعضیا دیر میومدیم سر کلاس و استاد بیگدلی رامون نمیداد

ای کاش

با تو میموندم

ای کاش


همه چیز از یاد آدم میره جز یادش که همیشه یادشه

۱۳۶۸

امروز وبلاگ رو که باز کردم ببینم کسی چیزی نوشته یا نه دیدم تعداد بازدیدها ۱۳۶۸ تا شده چه عدد قشنگیه این عدد. میدونید که چرا؟!  

آخی... هوا که گرم میشه یاد له له زدن استاد بیگدلی سر کلاس میفتم 

با لیست حضوروغیاب هی خودشو باد میزنه و عینکاشو رو اون بینی قشنگش جابه‌جا میکنه 

یه پیرهن آستین کوتاه میپوشه و دستاشو بلند میکنه و زیربغلش مشخص میشه 

دلم براش تنگ شده

خدایـــــــا میوه ی کدام درختتــــــــ را گاز بزنم که از زمین رانده شوم ؟

حرفی ندارم