جایی برای با هم بودن تا  .... ابد

جایی برای با هم بودن تا .... ابد

چند نفر بر اثر یک اتفاق در یک جا به اسم دانشگاه ۴ سال کنار هم لحظه های فراموش نشدنی ساختند و حالا اینجا تا ابد کنار هم میمونن
جایی برای با هم بودن تا  .... ابد

جایی برای با هم بودن تا .... ابد

چند نفر بر اثر یک اتفاق در یک جا به اسم دانشگاه ۴ سال کنار هم لحظه های فراموش نشدنی ساختند و حالا اینجا تا ابد کنار هم میمونن

شما در مقابل دوربین مخفی قرار گرفتید

واکنش افراد مختلف در برابر این اس ام اس که براشون فرستادم : "میدونم دوستم داری" 

خدیجه: اونم نه یکی نه دو تا چندین تا 

فرشته : دارم .خب ؟!  

مهرنوش : آره؟ کی بهت گفته؟ 

ترشی : نه اصلا دوست ندارم کی گفته دوست دارم ؟ _ البته بعدش یه چیزی بهش گفتم که یادش اومد دوستم داره تازه کلی هم بوس برام فرستاد 

محمدرضا : آره . از کجا فهمیدی؟ 

هومن : اشتباه نکن . _ بهش گفتم اعتراف کن اونم سریعا اعتراف کرد: دارم خیلیم دارم شک نکن  

 روژان :برایم در ردیف کسانی هستی که به قول نیما یادت روشنم میدارد ...  

 مرجان : چند روزه تو فکرتم . خوبی؟ چیکار میکنی؟

پتیت هم تک زد دیگه نمیدونم تکش به این معنی بود که دوسم داره یا نداره 

زهرا و مینا هم هنوز دارن فکر میکنن که دوسم دارن یا نه 

سجاد هم که اس ام اس دستش نمیرسه  

************************************* 

بعدا نوشت: 

پتیت : آره عزیزم مگه میشه شادیمو دوست نداشته باشم 

مینا : هپی اینو اشتب فرستادی؟ 

درس خوندن باید مثل درس خوندن راضیه و ابتسام باشه نه بقیه که نه درس خوندنشون نتیجه داد نه تونستن از دوران دانشجویی استفاده کنن برای امتحان زیست سه روز فرجه داشتیم بعدازظهر روز آخر تصمیم گرفتیم درس بخونیم که یکی از دوستام زنگ زد گفت بیا بریم بیرون گفتم امتحان دارم ولی رفتم روز خوبی هم بود، استاد هم که بد سمج بود با اون چشماش ولی منم تو همون دو دقیقه اول که قمر برگه ها رو داده بود امضا کنه همه رو از رو دست سجاد زدم خدا خیر بده سجادا،پتیت گرام هم دمش گرم ردیف اول نشسته بود دور اون گزینه های بزرگ رو خط میکشید برگه هم میگرفت بالا منم بدون اینکه سوال ها رو بخونم 19 گرفتم

مکالمه من و مامانم

مامان داشتم ماست میخوردم 

نوش جونت عزیزم 

ریخت رو فرش 

کوفتت بشه، کور بودی؟ مث گاو فقط فکر خوردنشه، بچه‌ای بیفتم دنبالت ریخت و پاشتو جمع کنم؟!

اگه تا الان ازدواج نکردم...

تقصیر ساعت کاری ام است که صبح خروسخوان می روم و غروب می آیم و شانس دیده شدن را از دست می دهم


تقصیر خواهرم است که از شوهرش طلاق گرفت و باعث شد نظر همه نسبت به ما عوض شود


تقصیر بابا است که آن قدر پول ندارد که چشم ملت در بیاید


تقصیر مامان است… مگر نمی گویند مادر را ببین دختر را بگیر؟


تقصیر پسرعموست که نفهمید عقد دختر عمو و پسرعمو را در آسمان ها بسته اند


تقصیر استادمان است که جلوی همه به من ابراز علاقه کرد و باعث شد دیگر کسی جرات نکند از من خواستگاری کند


تقصیر مادر شوهر عمه است، می دانم که بختم را او بسته


تقصیر پسر همسایه دست راستی است که به خودش اجازه داد از من خواستگاری کند


تقصیر پسر همسایه دست چپی است که به خودش اجازه نداد ازمن خواستگاری کند


تقصیر تلویزیون است که توی همه سریال هایش همه جوان ها ازدواج می کنند و اصلا به مشکلات ما جوان های ازدواج نکرده نمی پردازد


تقصیر مطبوعات است که توی مطالبشان همه جوان ها از هم طلاق می گیرند و مردم را نسبت به ازدواج بدبین می کنند


تقصیر دولت است که فکری برای حل بحران ازدواج جوان ها نمی کند


تقصیر مجلس است که به جای سربازی اجباری، پسرها را مجبور به ازدواج اجباری نمی کند


تقصیر مردم است که انقلاب کردند و باعث شدند مدارس مختلط جمع بشود


تقصیر رییس جمهور است که نمی آید مرا بگیرد برای پسرش!!؟


تقصیر عراق است که کلی از پسرهای آماده ازدواج ما را به کشتن داد


تقصیر انگلیس است، این که اصلا گفتن ندارد. همه می دانند که همیشه و همه جا کار، کار انگلیس است


تقصیر کره زمین است که جوری نچرخید که من و نیمه گمشده ام به هم برسیم


تقصیر قمر است که روز به دنیا آمدن من در عقرب بوده

خخخخخخخ

یادتونه استاد عظیمی همیشه می گفت واسه کار با اکسز  جدولاتونو از اول مشخص کنید و ارتباطاتونو از اول معلوم کنید چون اگه این کارو نکنید و چیزی یادتون بره دیگه نمیتونید درستش کنید . ما هم ساده چقد نشستیم جدول نوشتیم نشونش دادیم . نمی دونستیم در مقابل دوربین مخفی قرار گرفتیم. خیلی بهمون استرس وارد میکرد . یادتونه؟ 

حالا که چنتا برنامه نوشتم دیگه دستم اومده کجاها سر کارمون گذاشته بود


زشت است اینکه گیر سر از چین بیاوریم
کبریت‌های بی‌خطر از چین بیاوریم

آورده‌ایم هر چه شما فکر می‌کنید
چیزی نمانده شعر تر از چین بیاوریم

هر چند توی کشور ایران زیاد هست
ما می‌رویم گور خر از چین بیاوریم

آورده‌ایم ما نمک از ساحل غنا
پس واجب است نیشکر از چین بیاوریم

هی نیش می‌زنند و عسل هم نمی‌دهند
زنبورهای کارگر از چین بیاوریم؟


ادامه مطلب ...

 

غرور من که زسختی به کوه میمانست    

 

 کمر به کشتن خود بست   و خاک   پای تو شد  


دلم که به  همه بیگانه  بود  و  یار   نداشت    

 

 چه  دید  در تو   که اینگونه  آشنای تو شد ؟ 

این دیوانگیست … که از همه گلهای رُز تنها بخاطر اینکه خار یکی از آنها در دستمان فرو رفته است متنفر باشیم

این دیوانگیست … که همه رویاهای خود را تنها بخاطر اینکه یکی از آنها به حقیقت نپیوسته است رها کنیم ..

این دیوانگیست … که امید خود را به همه چیز از دست بدهیم بخاطر اینکه در زندگی با شکست مواجه شده ایم..

این دیوانگیست … که از تلاش و کوشش دست بکشیم بخاطر اینکه یکی از کارهایمان بی نتیجه مانده است..

این دیوانگیست … که هیچ عشقی را باور نکنیم بخاطر اینکه در یکی از آنها به ما خیانت شده است..

این دیوانگیست … که همه شانس ها را لگدمال کنیم بخاطر اینکه در یکی از تلاشهایمان ناکام مانده ایم ..
 

به امید اینکه در مسیر خود هرگز دچار این دیوانگی ها نشویم و به یاد داشته باشیم که همیشه شانس های دیگری هم هستند دوستی های دیگری هم هستند عشق های دیگری هم هستند نیروهای دیگری هم هستند و افق های بهتری هم هستند

“تنها باید قوی و پُر استقامت باشیم و همه روزه در انتظار روزی بهتر و شادتر از روزهای پیش باشیم “!!

وقتی لازم نیست چیزی بگی فقط بهش نگاه کن خودش تا ته خط میره .  

وقتی یه لبخند همه چیزو عوض میکنه  

یه نگاه یه لبخند یه دست پر از حرارت یه عالمه خاطرات رو زنده میکنه  

وقتی دور باشی خاطرات زیباترین چیزهای زندگیت میشن 

 

******* 

امیدوارانه بود پتیت ؟ پسندیدی؟

میخوام نظرتونو بدونم

وقتی از همه جا و همه کس نا امید میشی یه پیله دور خودت میبافی که لا اقل بگی خودم پیله بافتم که تنها باشم . بعد میشینی تو پیله ت فکرت هزار جا میره . دنبال آرزوهای بر باد رفتت دنبال چیزایی که خواستی و نشده دنبال وحشت و ترست از همه چیز . بعد میبینی بغض راه گلوتو بسته نه میشکنه نه فرو میره که بتونی نفس بکشی . یه پیله واسه پروانه شدن چی میخواد؟ 

باید چیکار کرد تا بتونی پیله رو بشکافی و زیباتر و قوی تر از قبل زندگی کنی؟ 

به نظر من دوست داشتن و دوست داشته شدن میتونه 

 

نظر شما چیه؟

یه خاطره واسه دل فرشته

یه بار سر کلاس آمار که کلاسش تو کتابخونه مرکزی برگزار میشد کلاسورم رو تو آبخوری کتابخونه جا گذاشتم 

آخر کلاس متوجه شدم کلاسورم دستم نیس(حالا کلاسوره هیچی توش نبود) منم مثلا یه چیز خیلی مهم گم کردم اینور و اونور رو نگاه میکردم. استاد فرج پهلو هم مهربووووووووووووووون گفت چی شده؟ گفتم کلاسورم گم شده 

شروع کرد به گشتن با من، دید خیلی پریشونم ول نکرد، پرسید چی توش بود منم میخواستم کم نیارم گفتم تکالیف استاد عظیمی توشه 

هر چی گشتیم پیدا نشد، برام مهم نبود فقط میخواستم استاد فرج ول کنه بره یه وقت کلاسوره پیدا نشه آبروم بره 

گفتم استاد احتمالا تو کارگاه جاش گذاشتم، گفت خب، اونم رفت 

داشتم میرفتم که سجاد از آبخوری صدام کرد نیسی کلاسور توئه این؟ 

گفتم آره یهو دیدم استاد پشت سرم اومد با نگرانی و دلواپسی پرسید تکالیف توشه؟

ایستاد بالا سرم که کلاسور رو باز کنم و چک کنم تکالیف توشه یا نه 

من داشتم آب میشدم کلاسور رو باز کردم گفتم واااای تکالیفم نیس 

یهو سجاد عوضی گفت کدوم تکالیف؟  گفتم تکالیف عظیمی، سجاد گفت عظیمی تکلیف نداد که! 

خلاصه استاد فرج هم باهووووووووووش، فهمید دارم خالی میبندم، گذاشت رفت 

اون لحظه دوس داشتم سجاد رو خفه کنم

قصه های زهرا و استاد عظیمی

خاطره میخوای فرشته بیا برات بگم عزیزم

یاد زهرا افتادم ترمای اول بود سر کلاس استاد عظیمی همه خسته بودیمو استاد هم جدی جدی درسشو ادامه میداد

زهرا برگشته به استاد میگه استاد خسته نباشین

استاد عظیمی هم انگار دنیارو رو سرش خراب کرده باشن اینقد عصبانی و سرخ شد. دنیا رو رو سر زهرا خراب کرد و گفت خاننننننننننننم پاشو از کلاس برو بیرون زهرا هم با مظلومیت معذرت خواهی میکرد ولی فایده نداشتو از کلاس رفت بیرون

خیلی دلم براش سوخت.

یادتونه؟؟؟؟


روایت است در بهشت مومنان با حوریان چنان رفتار میکنند که اینگار نه اینگار اینجا خانواده نشسته!

تاکسی

بسیجیه سوار تاکسی میشه، به راننده میگه: این رادیو را خاموش کن، چون در مذهب ما شنیدن موسیقی حرام است، در زمان پیغمبر رادیو و موسیقی نبود، مخصوصا" موسیقی فرنگی که مال کفار است.

راننده رادیو را خاموش میکنه، تاکسی را متوقف میکنه و درب تاکسی را باز میکنه میگه: در زمان پیغمبر تاکسی نبود، شما بفرمایید پایین منـتظر شُتر بشید.

بدترین شکل دلتنگی برای کسی ،

آن است که در کنارش باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید ،

هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد

و کسی که چنین ارزشی دارد :

باعث ریختن اشک های تو نمی شود

دکتر شریعتی