با اینکه روزا واسه شب خوندن برنامه ریزی میکردم و شبا مصصم و بااراده اینکه فردا صبح شروع میکنم به خوندن و
با اینکه هر روز بعد از ظهرا بعد از کار بازار رفتن یه امر واجب بود برام
با اینکه از هیچ اردوی تفریحی زیارتی تجارتی و... نمیگذشتم
.
.
.
.
ولی خداییش این امتحان ارشد دغدغه فکریم بود
درسته کارام انجام میشد ولی لامصب روانمو خیلی داغون کرده بود
الان دقیقا حس یه آدمیو دارم که روی شن های نرم ایستاده و هر لحظه بیشتر فرو میره . نمیدونم چرا بعضی آدما دوس ندارن با ظاهرشون باطنشونو نشون بدن. وقتی یه چیزی میگن نمیتونی بفهمی از ته دلشونه یا اینکه فقط روی زبونشونه. دارم فکر میکنم چه کارایی واسه این آدما کردم و در عوض فقط دو رنگی دیدم . دیگه اعصاب یوخده .
چشمانم را همه می بینند ،
ولی ...
فقط تویی که می توانی رازشان را بخوانی
زیرا فقط برای تو رازشان را می گویند ؛
می دانی از کدام راز سخن می گویم
*********
اگه خواستم یه لیسانس دیگه بگیرم احتمال زیاد ادبیات می خونم
بودن با کسی که دوستش نداری
ونبودن با کسی که دوستش داری هر دو رنج است
پس اگر همچون خود نیافتی همچون خدا تنها باش
شما یادتون نمیاد ولی یه زمانی ساعا ۱۲ شب که میشد صفحه تلوزیون راه راه میشد بعد بوق میزد که دیگه پاشید برید بخوابید
تازه یه تبلیغی هم بود یه تیک گنده میزد میگفت صاایران هر روز بهتر از دیروز دینگ دینگ
بر سر مزرعه سبز فلک باغبانی به مترسک می گفت:
دل تو چوبین است و ندانست که این زخم زبان
دل چوبین مترسک را هم می شکند
فلسفه نام گذاری ماه اردیبهشت رو اکثراً نمی دونن ولی حالا بهتون میگم . این داستان واقعی است و یه وقت فکر نکنین یه آدم خود شیفته و خود تحویل اینو نوشته
این ماه اول اسمش اُردی بود بعد تو یه روز قشنگ این ماه یه دختری به اسم شادی به دنیا اومد واسه همین بعد از اون بهشت رو هم بهش اضافه کردن شد اردیبهشت
فلسفه رو حال کردین؟!
***************************
بعداْ نوشت : یاد اون یارو افتادم که با لهجه عربی میگه میخوام براتون قصه بگم ولی میخوابید
حالا در مورد اسم هر چی که سوال دارید بپرسید تا فلسفشو بهتون بگم به همین زیبایی
خودتون قضاوت کنید
بیش از 30000 لوح خشتی و تعدادی لوح سنگی که در سال 1312 توسط باستان شناسان در گوشه شمال غربی تخت جمشید کشف شده به خوبی و روشنی نشان میدهد که کارگران در تخت جمشید (برخلاف کارگران سازنده اهرام مصر) نه تنها در تخت جمشید بلکه در تمامی اماکن و تأسیسات دولتی، حقوق کافی دریافت میکردهاند و علاوه بر آن از " جیره ماهنامه" برخوردار بود و شگفتآورتر از آنکه همه آنها "بیمه" بودند.
در تخت جمشید نه تنها مردان و پسران بلکه دختران و زنان مشغول به فعالیت بودند، هم چون مردان از حقوق و مزایای کافی برخوردار بودند. دستمزد کارگران براساس سن و مهارت تقسیمبندی میشد و مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز حق اولاد استفاده میکردند. دستمزد کارگرانی که دریافت اندکی داشتند با جیرههای ویژه، ترمیم میشد تا گذران زندگیشان آسودهتر باشد.
جالب توجه اینکه حتی به حیوانات متعلق به کارگران که در تخت جمشید کار میکردند از سوی "دربار" جیره نقدی تعلق میگرفت که بیشتر غله بود.
از آنجا که هر کارگر و یا استاد نمیتوانست تا آخر عمر کار کند (8/1) حقوق هر فرد در صندوق جداگانه زیرنظر خزانهدار پس انداز میشد. تا در هنگام از کارافتادگی به او و یا خانواده او پرداخت میشد. ( بیمه از کارافتادگی امروزی) مزد کارگران در زمانهای تعطیلی نیز محاسبه و پرداخت میشد"
از نکات بسیار شگفانگیزی که در مورد زنان و وضعیت آنان باید اشاره کرد امور رفاهی فراوان و برابری زنان و مردان بوده است . زنان در عصر هخامنشی میتوانستند حتی به ریاست گروههای کار انتخاب شود و در هنگام زایمان از جیره بیشتری نسبت به مردان برخوردار بودند. پس از زایمان از مرخصی با حقوق و نیز هدایایی بهرهمند میشدند. آنها میتوانستند که در هنگام کار در تخت جمشید، کودکان خود را به "مهدکودک" بسپارند.
زنان در عصر هخامشیان، به بالاترین مرتبه فرماندهی لشکر رسیدند " آرتمین" نخستین زن دریا نورد ایرانی بود که در حدود 2480 سال پیش به فرمان خشایار شاه به مقام دریا سالاری و فرماندهی کل نیروی دریایی ایرانی رسید. همچنین او اولین زن در تاریخ دریا نوردی جهان است که در جایگاه فرماندهی قرار گرفته از دیگر نکاتی که در مورد جایگاه زنان در عصر هخامنشی میتوان به آن اشاره کرد. برگزاری روز "زن" در ایران باستان بوده است که در پنج اسفندماه سال بوده است.
امروز دوباره با سید دعوا کردم
آهنگ گذاشتن تو دانشکده با صدای بلند که بوی گل و سوسن و نسترن و مریم و نرگس و ... اومد پیش خودشونم نمیگن یکی از بلندگو ها دم در کتابخونس مردم هم مثل من دارن درس می خونن (؟) حالا که خودمونیم آهنگش مزاحم بود نمی ذاشت رو اس ام اسایی که می نوشتم تمرکز داشته باشم
منم پاشیدم بلند شدم رفتم دعوا که این چیه و یا صداشون کم کنید یا ترجیحاً ساکتش کنید و مردم تو کتابخونه درس می خونن و ... کاری کردم که از اینکه گفت مگه چشه پشیمون شد بعد هم وسط راهرو داد زد فلانی اون ضبط و خاموش کن
یادش بخیر یه بار دیگه هم تو کارگاه با سید دعوا شد بچه ها جدامون کردن
بیچاره از شانسش وقتی که من اعصابم خورده یا ناراحتم یا حال و حوصله ندارم کارمون به هم میفته و منم با دعوا با اون یکم اعصابمو راحت میکنم البته فقط یکم
شما یادتون نمیاد ولی یه زمانی یه دندون دراکولایی هایی اومده بود تو بازار ما هم میذاشتیم رو دندونامون بعدم سر خودکار بیک که تیز بود میزاشتیم رو انگشتامون انگار پنجه گرگ میشد بعد کلی می خندیدیم و مسخره بازی میکردیم