بچه ها سال نو پیشاپیش مبارک
از ته دل دعا میکنم سال جدید برا همتون سال خیلی خوبی باشه و به همه خواسته هاتون برسین
کنار سفره هفت سین موقع خوندن دعای سال تحویل منو از یاد نبرید
دوستون دارم
ببین تمام من شدی، اوج صدای من شدی بت منی شکستمت، وقتی خدای من شدی
ببین به یک نگاه تو تمام من خراب شد چه کردی با سراب من، که قطره قطره آب شد
به ماه بوسه میزنم، به کوه تکیه میکنم به من نگاه کن ببین، به عشق تو چه میکنم
منو به دست من بکش، به نام من گناه کن اگر من اشتباهتم، همیشه اشتباه کن
نگو به من گناهتو به پای من حساب نیست که از تو آرزوی من، بجز همین عذاب نیست
هنوز می پرستمت، هنوز ماه من تویی هنوز مومنم ببین، تنها گناه من تویی
سلام رفقا خوبین
این ترانه ی داریوشو تقدیمتون میکنم چون خیلی دوسش دارمو دوستون دارم
آرزو میکنم فردا که آزمون استخدامی داریم هممون قبول شیم چون قبولی حق ما بچه های کتابداریه که 4 سال تو این رشته زحمت کشیدیم نه رشته های بوووووووووووووووق
دوستای گلم فردا همتون میبینم مثل همیشه به قول عمو معین با حس عجیبی با حال غریبی دلم تنگته
به امید روزی که همه دوستامو تو بهترین شرایط زندگی ببینم هر جور که دوست دارن
تقدیم به همه شما که معنای زندگی هستین
سال نو پیشاپیش بر همه متخصصان علم اطلاعات و دانش شناسی مبارک. امیدوارم سالی شاد و پر از خیر و خوشی داشته باشید.
قــــــطاری
ســــــوی خـــــــــــدا میرفت
همــــــه مردم ســـــوار شـــــــــــدنـــــد
امــــــــــــــــــا
وقـــــــتی به ایـــــــــــــستـــــگاه بهشـــــــت
رســـــــــــــــیدند همـــــــــــــــــگی
پیاده شــــــــــدند!
وفــــــــراموش کــــردند که
مقـــــــصــــــد
خـــــــــــدا
بـــــوده نه بهـــشــت
پتیت آماده ای؟۱ ۲ ۳ تا ۱۰ بار!هله دان دان دان دان دان دان دان دان دان دان.هله یه دانه.......یادش بخیر.....................
اردوی مشهد بود یا تهران؟ یا شاید هم دزفول؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا،به من توفیق تلاش در شکست،صبر در نومیدی،رفتن بی همراه،جهاد بی سلاح،کار بی پاداش،فداکاری در سکوت،دین بی دنیا،عظمت بی نام،خدمت بی نان،ایمان بی ریا،خوبی بی نمود،مناعت بی غرور،عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت،و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند،روزی کن.
(دکتر علی شریعتی)
سلام
بچه ها یادتونه یک روز با بچه ها قرار گذاشتید باهم رفتید یکی از شهربازی های اهواز من خیلی دوست داشتم بیام ولی تازه رفته بودم سرکار تا ساعت 5 سرکار بودم وقتی برگشتم شما رو تو راه دیدم خیلی اصرار کردید که بیام ولی من خیلی خسته بودم رفتم خوابگاه ولی افسوس نمی دونستم یک روز ازهم جدا میشیم الان خیلی دلم می خواد با هم بریم شهربازی
معلم پسرک را صدا زدتا انشایش را با موضوع علم یا ثروت بخواند.
پسرک با صدای لرزان گفت: ننوشته ام معلم با خط کش چوبی او را تنبیه کرد و یه لنگه پا نگه داشت .
پسرک در حالیکه دستهای قرمز و باد کرده اش را به هم میمالید، زیر لب میگفت : آری ثروت بهتر است چون اگر داشتم دفتری میخریدم و انشایم را می نوشتم !!!!
در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد ، آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست.. ( دکتر علی شریعتی )
می گویند
باران که می بارد بوی خاک می آید
اینجا باران که می بارد بوی خاطره ها می آید
گفتی می آیی و یاد اخبار هواشناسی افتادم که لذت باران های بی هنگام را می برد
گفتی می آیی و یاد تمام روزهایی افتادم که بیهوده چتر برداشته بودم