یکى از آن ها پیر زن بیمارى است که اگر هر چه زودتر کمکى به او نشود ممکن است همان جا در ایستگاه اتوبوس غزل خداحافظى را بخواند.
دومین نفر، صمیمى ترین و قدیمى ترین دوست شماست که حتى یک بار شما را از مرگ نجات داده است و نفر سوم، همسر آینده شماست که حالا با او در دوران نامزدی به سر می برید؛ اما خودروی شما فقط یک جاى خالى دارد، شما از میان این ۳ نفر کدام یک را سوار مى کنید؟ پیرزن بیمار؟ دوست قدیمى؟ یا نامزدتان را؟
جوابى که استیو نوشت باعث شد از میان صدها متقاضى، به استخدام شرکت در آید. پاسخ این بود: من سوئیچ ماشینم را می دهم به آن دوست قدیمى ام تا پیر زن بیمار را به بیمارستان برساند، و با نامزدم در ایستگاه اتوبوس می مانم تا شاید اتوبوس از راه برسد.
سلام!
کاش همه ما اینطوری فکر کنیم
قشنگ بود...
سلام
نه
نمیشه همه مثل هم نیستنو یه جور نمی اندیشن
ممنون از حضورت
عزیزم تکراری بود ولی ارزش دوباره خوندنو داشت نترس کاریت ندارم
کاش مصاحبه های استخدامی کشور ما هم این مدلی بود
عزیزم یه بار دیگه اگه به آپ من گیر بدی که تکراری میام موهاتو یکی یکی میکشم
دختره ی لووووووووووووووووس
من برا بار اول خوندمش خییییلی جلب بود.احساساتم قلنبه شد
خیلی خوشحالم از اینکه بار اوله میخونی و احساساتت قلنبه شد
چشم شادی کووووووووووووووور
مگه بد تذکر میدم که آپدیت باشی عژییییژم
وقتی عصبانی میشی خیلی با مزه میشی
باهات شوخی میکنم عزیزم نه اتفاقا کار خوبی میکنی؟
نه شادی خداییش کی عصبانیت منو دیدی؟؟؟؟؟
بسیار عالی بود و برای اولین بار خوندم
واااای چقدر خوشحال شدم
از اینکه حال دوستم شادی رو گرفتی ممنون
سلام قشنگ بود با این که تکراری بود ولی ارزش دوباره خوندن و داشت مرسی
سلام مرسی خانم یا آقای هیچ کس