این اتفاق بارها و بارها برای من افتاده تو زندگی از گوشی شانس نداشتم بمیری هم بهت پیام نمیدم نباید بدونم بعد امتحان ارشد کدوم گوری رفتی من و خدیجه همه چمرانو دنبالتون گشتیم یه چیزی هم دزدیدیم که با مشورت خدیجه بهت میگم
همه وسایلم دست دوست مهرنوش بود بیرون دانشگاه اگه حوصلش سر میرفت و میرفت من باید همونجا میموندم دیگه چی دزدیدین نامردا
این اتفاق بارها و بارها برای من افتاده
تو زندگی از گوشی شانس نداشتم
بمیری هم بهت پیام نمیدم
نباید بدونم بعد امتحان ارشد کدوم گوری رفتی
من و خدیجه همه چمرانو دنبالتون گشتیم
یه چیزی هم دزدیدیم که با مشورت خدیجه بهت میگم
همه وسایلم دست دوست مهرنوش بود بیرون دانشگاه اگه حوصلش سر میرفت و میرفت من باید همونجا میموندم دیگه
چی دزدیدین نامردا
خدیجه گفته که به کسی نگیم
شرمندتتتتتتتتتتتتتت
خودم از خدیجه جونم میپرسم