سلام بچه ها امروز یکشنبس میخواستم یه چیزی رو بگم گفتم شاید طرف خودش بخواد بگه میدونم دیره ولی اشکال نداره
یکی از بچه های نامرد اهوازی روز جمعه بلند شده با بچه های 89 رفته علی کله برا خودش خوش گذرونده
آخه نامرد چطور دلت اومد بدون ما بری، چطور تونستی پاتو بدون من بذاری تو آب علی کله
ما که نبودیم با کی وسطی بازی کردی،من که نبودم کی استاد فرج پهلو رو زد ، استادکوکبی دلش برای هم تیمیش تنگ نشد نگفت کاش پتیت بودو با هم گل کوچیک بازی میکردیم.
دلم تنگه تنگه
برا استادای گلم برا دوستای نازنینم
وقتی بهم زنگ زدی گفتی که رفتی دزفول اینقد دلم گرفت.........
اینقد دلم هوایی شد.....
همه خاطره های خوش با هم بودن از جلوی چشمم رد میشدن.
واقعا که دلبستن چقد راحته و دل کندن دشوار
عزیزم به خدا لحظه لحظه خاطرات جلو چشمام بود حتی اگه کسی نبود گریم میگرفت
نه وسطی بازی کردیم نه فوتبال زدیم نه دکتر فرج پهلو اومده بود
نه حتی مثل اون سال همدیگرو خیس کردیم
کتابداری ۸۷ هیچوقت تکرار نمیشه هیچوقت
تازه منم تنها نبودم شبنم و خدیجه هم بودن
الان که گفتی بیشتر و بیشتر دلم هوای 87یا رو کرد
دلم برا خدیجه یه ذره شده شبنم هم که فکر نمیکنم هیشکی براش 87تیا بشن
شادی گلچین و خدیجه نیسی بودن
مرسی که گفتی
حالا چی میشد معرفی میکردی شاید دلم برای شما هم تنگ شده باشه
اگه اردوی مشهد اومده بودی و خودتو معرفی نمیکنی خیییییییییلی نامردی
پتیت جان بخدا بی تو صفا نداشت، میدونی فرقش چیه؟ تو این اردو خودمون میخواستیم یه جوری بهمون خوش بگذره ولی تو اردوی قبلی همینجور بهمون خوش میگذشت و نمیفهمیدیم
دلم برات یه ذره شده نامرد
بهترین خاطرم از اون اردو بازی والیبالمون بود که خودت میدونی چکار کردی
معلومه کجایی خبری ازت نیست؟
اینجا هم که دیگه نمیای
سلام گلم معلومه که هیچ کس واسم دوستای عزیز دوره لیسانسم نمیشه دوستت دارم همیشه..............
مرسی عزیزم نظر لطفته
منم دوست دارم عزیزم