ببین عزیزم اصولا" باید مسائلو ریشه ای حل کنی باید ببینی مشوقش کیه که باعث میشه انگشت مبارک ثابت قدم و استوار رو اون دکمه ی نیمه منحوس پایدار بمونه! بعد که فهمیدی میتونی برای مثال با آسفالت یکیش کنی برای مثالها...راه ها بس بسیارند فرزند
من که میگم خدا فقط توی کار Delete + Alt+Ctrl برنامه های منه...فقطم میره task manager...آخه خدا...قربونت برم...اون بالای صفحه یه ضربدرم هستا...اگه نمیخوای خو یه ضربدر بزن...فک نکنم نیازی باشه دم به دقیقه گند بزنی به CPU ما...
خدیجه
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1390 ساعت 04:38 ب.ظ
خدا انگشتشو رو اسپیس گذاشته ولی عزیزم تو با یه تب میتونی به اون جایی که ازش دور شدی با یه حرکت بری
امتحان کردم فایده نداشت
فرشته
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1390 ساعت 08:13 ب.ظ
زمانی که فکر کنی که کاری از دستت برنمیاد به نظرت دیگه نیازی به زندگی کردن هست خیلی خیلی ببخشید عزیزم امید داشته باش که همیشه کاری هست که از دستت بربیاد
فرشتهههههههههههههه شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
نمیدونم بعضی موقع ها در اوج زمانی که واقعا حس می کنم به خدا دارم خیلی نزدیک می شم خدا چنان با پس گردنی میزنم میگه زیاد نزدیک نشو نمیدونم اینم شانس منه دیگه
کلا با نزدیکی حال نمیکنه
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ببین عزیزم
اصولا" باید مسائلو ریشه ای حل کنی
باید ببینی مشوقش کیه که باعث میشه انگشت مبارک ثابت قدم و استوار رو اون دکمه ی نیمه منحوس پایدار بمونه!
بعد که فهمیدی میتونی برای مثال با آسفالت یکیش کنی
برای مثالها...راه ها بس بسیارند فرزند
چه میدونم بابا اصلا نمیدونم هدفش چیه
اراده کن برو پیشش
نشسته میگه فاصله زیاده
برم پیشش؟ ربطی به ارادم نداره کاری از دستم بر نمیاد
شاید فردا
واقعاْ؟؟
من که میگم خدا فقط توی کار Delete + Alt+Ctrl برنامه های منه...فقطم میره task manager...آخه خدا...قربونت برم...اون بالای صفحه یه ضربدرم هستا...اگه نمیخوای خو یه ضربدر بزن...فک نکنم نیازی باشه دم به دقیقه گند بزنی به CPU ما...
اوه اوه
وقتی حجت خشمگین میشود !
انگار نمک پاشیدم رو زخمت آره؟
خدا انگشتشو رو اسپیس گذاشته ولی عزیزم تو با یه تب میتونی به اون جایی که ازش دور شدی با یه حرکت بری
امتحان کردم فایده نداشت
زمانی که فکر کنی که کاری از دستت برنمیاد به نظرت دیگه نیازی به زندگی کردن هست
خیلی خیلی ببخشید عزیزم
امید داشته باش که همیشه کاری هست که از دستت بربیاد
فرشتهههههههههههههه
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
ایییوووووو
آبجی؟!!!
بلی؟
شادی دقیقا همینایی هست که گفتم...اگه نبود من الان عحواظ نبودم...
اِاِاِ ؟ پس زیادم بد نبوده واسه من که خوب شد
نمیدونم بعضی موقع ها در اوج زمانی که واقعا حس می کنم به خدا دارم خیلی نزدیک می شم خدا چنان با پس گردنی میزنم میگه زیاد نزدیک نشو نمیدونم اینم شانس منه دیگه
کلا با نزدیکی حال نمیکنه